جنبش سرنگونی و جایگاه آلترناتیو چپ
مهرداد کوشا

مقدمه
18 تیر سال 1378 نقطه عطفی در مبارزات مردم ایران علیه جمهوری اسلامی و آغاز جنبش سرنگونی طلبانه محسوب می شود. این جنبش از آغاز تاکنون دارای افت و خیزهایی بوده که مهمترین آن، جنبش توده ای و گسترده خرداد 1388 است. این جنبش در دوره های مختلف با سرکوب جمهوری اسلامی مواجه شده و به دلیل نبود سازمان رهبری کننده، اعم از راست یا چپ به عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی، همواره شکست خورده است. خرداد 1388 بالاترین سطح جنبش توده ای برای سرنگونی حکومت اسلامی بود و در عین حال، بالاترین حدّ سرکوب، خفقان و شکست را به همراه داشت، بطوریکه طی سه سال از گذشت آن و علیرغم سخت تر شدن شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و افزایش تنفّر و انزجار مردم از حکومت جانیان و اوباشان اسلامی، اعتراضات عمده ای وجود نداشته است.   

اوضاع کنونی
اوضاع اقتصادی و سیاسی فعلی ایران در بحرانی ترین شکل آن طی سی و سه سال حاکمیت جمهوری اسلامی قرار دارد. مشخصات اقتصادی و مالی کشور را در حال حاضر می توان به شکل زیر خلاصه کرد:

- بالاترین سطح تورم و گرانی کالاها و خدمات و طاقت فرساترین شرایط برای معاش اکثریت جامعه.
- بالاترین سطح بیکاری و طولانی تر شدن دوره تعویق در پرداخت حقوق کارگران؛ افزایش لحظه به لحظه تعداد کودکان کار و فروشندگان سرِ چهار راهها و ایستگاههای مترو.
- بیشترین آمار تعطیل شدن بنگاههای اقتصادی و یا کاهش شیفت کار آنها، به دلیل نبود مواد اولیه، کسری نقدینگی، امکان پذیر نبودن واردات مواد و یا زیان دهی و به صرفه نبودن تولید.
- افت قابل ملاحظه در فروش نفت، به عنوان عمده ترین منبع درآمد دولت، کاهش قیمت سهام بسیاری از شرکتها در بورس، کاهش نقش و فعالیت بانکها در معاملات خارجی به دلیل تحریمهای مالی و انجام این امور توسط صرافی ها و دلالان ارز؛ کاهش بی سابقه نرخ برابری ریال در مقابل دلار و سایر ارزها؛ قطع ارز مسافری و محدود شدن ارز دولتی فقط برای واردات کالاهای اساسی، همچنین افزایش نرخ بهره سپرده های بانکی به عنوان ابزاری برای تعدیل نقدینگی.

از لحاظ سیاسی نیز وضعیت جمهوری اسلامی به مراتب وخیم تر از گذشته است. در سطح بین المللی و در منطقه، رژیم اسلامی منزوی تر از گذشته شده است. با زوال حکومت بشار اسد در سوریه حکومت اسلامی مهمترین پایگاه و پشتیبان خود در منطقه را از دست خواهد داد. همراه با آن و در ارتباط با تحریمهای مالی و اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا، ایران از طرف ترکیه و کشورهای عربی نیز تحت فشار بیشتری قرار گرفته است.

در سطح داخلی تنفّر مردم از رژیم اسلامی بیشتر از هر زمان دیگر است. اختلاف باندهای مافیایی رژیم اسلامی و کشمکش آنها برسرِ قدرت و ثروت آشکارا جلوی چشم مردم قرار گرفته و دعوای سه قوه حکومت و اختلافات دولت و رهبر دیگر قابل لاپوشانی نیست. اجلاس غیر متعهد ها در تهران به عمده ترین ابزار تبلیغ برای رژیم اسلامی تبدیل شده است، بطوریکه تهران به حال تعطیل درآمده، صد و ده هزار نیروی پلیس و سپاه امنیت شهر را به عهده گرفته اند و مقررات شبه حکومت نظامی به اجرا درآمده است. شهر دود زدهِ تهران را به این مناسبت شسته اند و با گُل آذین کرده اند. امّا کاملاً روشن است که چیزی از این اجلاس عاید جمهوری اسلامی نمی شود و تغییری در وضعیت آن ایجاد نمی کند.

نیروهای اپوزیسیون
اپوزیسیون جمهوری اسلامی بطور کلی شامل دو قطب راست و چپ است، که دو وجه نسبتاً مشترک دارند. هر دو خواهان حذف رژیم اسلامی اند و در عین حال فاقد آنچنان سازمان و تشکیلاتی هستند که بتواند مبارزات پراکنده مردم را سازمان دهی و رهبری نماید.

عمده ترین وجه افتراق قطب بورژوایی راست و قطب کمونیستی چپ در تاکتیک حذف جمهوری اسلامی و آلترناتیو آن است. از دیدگاه راست، جمهوری اسلامی باید بدون دخالت مردم و با روشهایی فراسوی مبارزات طبقه کارگر و اراده او حذف شود، بطوریکه سیستم موجود دچار تغییرات اساسی و بنیادی نگردد. جدایی دین از سیاست، درجه رقیقی از سکولاریسم، سطح معینی از آزادیهای اجتماعی و مهمتر از همه، سامان دهی استثمار و نظام انباشت سرمایه بر اساس الگوهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، عالی ترین هدف این قطب اپوزیسیون میباشد.

در تضاد کامل با سیاستهای بورژوایی راست، قطب کمونیستی خواهان سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و تحوّل اساسی در ساختار اقتصادی و اجتماعی، از طریق لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است. سکولاریسم کامل، آزادیهای بی قید و شرط سیاسی و اجتماعی، برابری کامل زن و مرد و رفع تبعیض های قومی، جنسی و نژادی از مبانی اصلی کمونیسم کارگری است.

آلترناتیو جمهوری اسلامی
راست یا چپ، سرمایه داری یا سوسیالیسم بعد از جمهوری اسلامی با انتخاب اکثریت شهروندان ایرانی تعیین می شود. انتخاب متکی بر اعتماد است  و اعتماد با حضور عینی و فعال سازمان سیاسی در موازنه قدرت حاصل می شود. نشست سازمانهای بورژوایی در بروکسل با عنوان "پیشبرد اتحاد برای دموکراسی" تلاش این قطب از اپوزیسیون برای شکل دادن به آلترناتیو راست در جامعه است، که یکی از اهداف پنجگانه آن، بررسی راههای اتحاد و هماهنگی نیروهای اپوزیسیون تعریف شده است.

در قطب مقابل، نشست بیست و پنج حزب، سازمان و نهاد چپ و کمونیست در کلن آلمان برای شکل دادن به یک بدیل سوسیالیستی اقدامی ضروری به منظور گردآوری بیشترین نیرو زیر پرچم کمونیستی و انقلابی، به عنوان آلترناتیو چپ در جامعه بود. این نشست باید ادامه دار باشد و نیروهای بیشتری را حول خواسته های طرح شده در اطلاعیه پایانی جمع آوری کند. طبق اطلاعیه نشست، بیست و پنج حزب و سازمان اعلام می کنند که آزادی جامعه ایران در گرو سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، درهم شکستن کل ماشین دولتی، مستقر کردن وسیع ترین آزادیهای سیاسی، تضمین حقوق و برابری فردی و اجتماعی، و گذار به یک جامعه آزاد و عاری از ستم و استثمار است. آنها همچنین پایان دادن به فقر و تبعیض و اختناق و نابرابری را با حفظ بنیادهای نظام استثمارگر طبقاتی کنونی غیر ممکن میدانند، ماهیت نزاع و کشمکشهای بین رژیم جمهوری اسلامی و قدرتهای امپریالیستی را ارتجاعی ارزیابی می کنند و براین باوراند که دود سیاست تحریمهای اقتصادی و تهدیدات جنگی مستقیما به چشم کارگران و مردم ایران میرود. در انتهای اطلاعیه، تلاش برای شکل دادن به یک آلترناتیو سوسیالیستی، تامین ملزومات و رفع موانع آن مورد تاکید قرارگرفته و به جنبش آزادیخواه زنان، جوانان انقلابی و مردم زحمتکش ایران فراخوان اتحاد و تشکل در سطوح مختلف برای برافراشتن پرچم سوسیالیسم و بسیج حول یک راه حل انقلابی کارگری و شورائی داده شده است.

پافشاری بر اصول برنامه ای هر یک از احزاب و سازمانهای شرکت کننده در نشست امری مسلم و قطعی است. در عین حال، پلمیک سیاسی و تلاش برای نزدیکی بیشتر اهداف و دستیابی به تاکتیکهای مشترک، باید پیگیری شود. باید در نظر داشت که مطالبات طرح شده در اطلاعیه نشست از ظرفیت لازم برای شکل دادن به یک آلترناتیو چپ برخوردار است و سازمان دهی کارگران و زحمتکشان جامعه حول این مطالبات می تواند قدرتی فراهم سازد تا جمهوری اسلامی و نظام استثمار و سرکوب آنرا بکلی درهم شکند.

کارهای پیش رو، بعد از نشست کلن
عمده ترین هدف نشست کلن، ارائه تصویری روشن از آلترناتیو حکومتی کمونیستی و کارگری و تلاش برای گردآوری نیرو حول محورهای این آلترناتیو در جریان سرنگونی جمهوری اسلامی بود.

در مورد احزاب و سازمانهایی که در نشست کلن شرکت نکردند، دو سئوال مشخص مطرح است، که پاسخگویی به آنها می تواند روشن کننده نقطه نظرات این سازمانها و زمینه ساز پلمیکی فعال در این باره شود:

1- آیا  مطالبات طرح شده در اطلاعیه نشست مغایر با آزادی و برابری و مغایر با  اهدافی است که در برنامه احزاب وسازمانهای کمونیست و چپ رسماً اعلام شده است؟
2- در شرایطی که نشست کلن نّه بمنظور اتحاد احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست، بلکه صرفاً برای شکل دادن به آلترناتیو چپ تشکیل شده بود، از نظر این سازمانها بی حاصل بودن این حرکت و یا مخدوش شدن مرزهای میان گرایشات مختلف چگونه قابل توجیه است؟

و در ادامه تلاش برای تشکیل آلترناتیو چپ و شورای پایه گذاری حکومت کارگری سوسیالیستی، به این نکات نیز باید توجه شود:

1- نشست کلن تنها آغاز راه است. توقف در این مرحله و رضایت دادن به همین میزان از تلاش و همکاری احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست، دستاوردهای این نشست و مطالبات آنرا بی اثر خواهد ساخت.
2- عمده ترین مانع حضور احزاب و سازمانها در اینگونه مجامع و نشستها سکتاریسم است و سکتاریسم مشخصه اصلی چپ سنتی است. با سکتاریسم نمی توان از مرز سازمان خودی و از چارچوب فکری حاکم در آن خارج شد و یا به نقد علمی نظر و پراتیک سیاسی دیگران پرداخت. درهم شکستن سکتاریسم، علاوه بر ضرورت مرزبندی نظری با آن، مستلزم همّت و اراده ی عملی احزاب و سازمانهاست. 
3- برای اکثریت میلیونی مردم به جان آمده از حاکمیت رژیم اسلامی و خواهان سرنگونی آن، هنوز انتخاب قطعی صورت نگرفته است. این کار به زودی انجام می شود. از دست دادن فرصت، میدان را برای پیشروی راست و از دست دادن دستاوردهای تاکنونی چپ و کمونیسم هموار خواهد کرد.
4- بدون تشکیل آلترناتیو کمونیستی کارگری، دست یابی به قدرت سیاسی امکان پذیر  نخواهد بود. برای مردمی که در جریان سرنگونی رژیم اسلامی انتخاب آلترناتیو راست یا چپ در دستور کار قرار میگیرد، این آلترناتیو باید واقعی، عینی و مشهود باشد.
5- هرگونه تلاش برای تشکیل آلترناتیو کمونیستی باید به جلب اعتماد مردم منجر شود و مبارزات آنها را گسترش و ارتقاء دهد. *